loading...
سوزناک | درد و دل
SozNak بازدید : 9 چهارشنبه 30 بهمن 1392 نظرات (1)

چندتا از شعر های زیبای حسین پناهی رو برا شما دوستان گذاشتم

برای خواندن شعر ها و جملات به ادامه مطلب بروید.

 

کهکشان ها، کو زمینم؟!

زمین، کو وطنم؟!

وطن، کو خانه ام؟!

خانه، کو مادرم؟!

مادر، کو کبوترانم؟!

معنای این همه سکوت چیست؟

من گم شده ام در تو... یا تو گم شده ای در من... ای زمان؟!

کاش هرگز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم ...

کـــاش !


در

سلام ،

خداحافظ !

چیزی تازه اگر یافتید

بر این دو اضافه کنید

تا بل

بازشود این در گم شده بر دیوار...

 


سالهاست که مرده ام

بی تو

نه بوی خاک نجاتم داد،

نه شمارش ستاره ها تسکینم...

چرا صدایم کردی ؟

چرا ؟


بهزیستی نوشته بود:

شیر مادر, مهر مادر, جانشین ندارد

شیر مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد

پدر یك گاو خرید

و من بزرگ شدم

اما هیچكس حقیقت من را نشناخت

جز معلم ریاضی عزیز ام

كه همیشه می گفت

گوساله, بتمرگ

 


آری … دلم ! ، گلم ! حرمت نگه دار

کاین اشکها خون بهای عمر رفته من است

سرگذشت کسی که هیچ کس نبود

و همیشه گریه میکرد

بی مجال اندیشه به بغضهایش

تا کی مرا گریه کند

تا کی

و به کدام مرام بمیرد

آری … دلم ! ، گلم

ورق بزن مرا

و به افتاب فردا بیاندیش که برای تو طلوع میکند

با سلام و عطر آویشن

 


 

این همه نفی

درد جان فرسای دگردیسی جهان است

بر جان هنر

تا از کرم کور بی دست و پا

پروانه ای بسازد

هزار رنگ!

 


مگسی را کشتم

نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

طفل معصوم به دور سر من می چرخید،

به خیالش قندم

یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

ای دو صد نور به قبرش بارد؛

مگس خوبی بود...

من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

مگسی را کشتم ...

 


برای اعتراف به کلیسا می روم

رو در روی علف های روییده بر دیواره کهنه می ایستم

و همه ی گناهان خود را اعتراف می کنم

بخشیده خواهم شد به یقین

علف ها

بی واسطه با خدا حرف می زنند.


 

از شوق به هوا

به ساعت نگاه میکنم

حدود سه نصف شب است

 چشم میبندم که مبادا چشمانت را

از یاد برده باشم

و طبق عادت کنار پنجره میروم

سوسوی چند چراغ مهربان

و سایه کشدار شبگردان خمیده

و خاکستری گسترده بر حاشیه ها

و صدای هیجان انگیز چند سگ

و بانگ آسمانی چند خروس

از شوق به هوا میپرم چون کودکیم

و خوشحال که هنوز

معمای سبز رودخانه از دور

برایم حل نشده است

آری از شوق به هوا میپرم

و خوب میدانم

سال هاست که مرده ام ...

 


 شناسنامه

من حسینم ، پناهیم .

حودمو میبینم ، خودمو میشنوم ، خودمو فکر میکنم

تا هستم جهان ارثیه ی بابامه

سلاماش ، همه ی عشقاش ، همه ی درداش ، تنهاییاش .....

وقتیم نبودم ، مال شما .

اگه دوست داری با من ببین

یابذار باهات ببینم

با من بگو

یا بذار با تو بگم

سلامامونو ، عشقامونو ، دردامونو ، تنهاییامونو ، .... ها ؟

 

حرمت نگه دار دلم ، گلم ،

کاین اشک خونبهای عمر رفته من است

میراث من ، نه بقید قرعه نه به حکم عرف

یکجا سند زده ام همه را به حرمت چشمانت به نام تو

مهر و موم شده به اتش سیگار متبرک ملعون.

کتیبه های خطوط قبائل دور ،

این سرگذشت کودکی است که به سر انگشت پا هرگز

دستش به شاخه ی هیچ آرزویی نرسیده است

هر شب گرسنه میخوابید

چند و چرا نمی شناخت دلش

گرسنگی شرط بقا بود به آیین قبیله ی مهربانش

پس گریه کن مرا به طراوت

به دلی که میگریسیت بر اسب واژگون کتاب دروغ تاریخش

و آواز میخواند ریاضیات را در سمفونی با شکوه جدول ضرب با همکلاسیهایش

دو دو تا .... چهار تا .... چار چار تا .... شونزده تا..... پنج چنج تا ....

در یازده سالگی پا به دنیای عجیب کفش نهاد

با سر تراشیده و کت بلندی که از زانوانش میگذشت

بابوی کنده ی بد سوز و نفت و عرقهای کهنه ....

آری دلم ، گلم

این اشکها خونبهای عمر رفته من است

میراث من .

حکایت آدمی که جادوی کتاب مسخ و مسحورش کرده بود

تا بدانم ، بدانم ، بدانم

به وام وانهادم مهر مادریم را

گهواره ام را به تمامی

و سیاه شد در فراموشی سگ سفید امنیتم

و کبوترانم را از یاد بردم

و میرفتم .. و میرفتم ... و میرفتم

تا بدانم و بدانم و بدانم

از صفحه ای به صفحه ای

از چهره ای به چهره ای

از روزی به روزی

از شهری به شهری

زیر آسمان وطنی که در آن فقط مرگ را به مساوات تقسیم میکردند

 

سند زده ام یکجا همه را به حرمت چشمان تو

متبرک شده به آتش سیگار متبرک معلون

که میترکاند یکی یکی حفره های ریه هایم را

تا شمارش معکوس آغاز شده باشد بر این مقصود بی مقصد

از کلامی به کلامی

.... و یکی یکی مردم ... بر این مقصود بی مقصد

کفایت میکرد مرا حرمت آویشن

مرا مهتاب

مرا لبخند

و آویشن حرمت چشمان تو بود . .... نبود ؟

پس دل گره زدم به هر اندیشه ای که آویشن را میسرود

 

مسیح به جلجتا به صلیب نمی شد

و تیر باران نمی شد لورکا در گرانادا در شبهای سبز کاجها و مهتاب

آری یکی یکی میمردم به بیداری از صفحه ای به صفحه ای

تا دل گره بزنم به هر اندیشه ای که آویشن را میسرود .

پس رسوب کردم با جیبهای پر از سنگ به ته رودخانه اولز همراه با ویرجینیا وولف

تا بار دیگر مرده باشم بر این مقصود بی مقصد

حرمت نگه دار ، دلم ! ، گلم !

اشکهایی را که خون بهای عمر رفته ام بود

 

داد خود را به بیدادگاه خود آورده ام

همین

نه

به کفر من نترس

کافر نمی شوم هرگز

زیرا به نمی دانم های خود ایمان دارم

- انسان و بی تضاد ؟ -

خمره های منقوش در حجره های میراث

عرفان لایت با طعم نعنا

شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندان بان با هم زمزمه میکنند

 

پس ادامه میدهم سرگذشت مردی را که هیچ کس نبود

با این همه تو گویی اگر نمی بود

جهان قادر به حفظ تعادل خود نبود

چون ان درخت که زیر باران ایستاده است

نگاهش کن

چون آن کلاغ

چون آن خانه .

ما گلچین تقدیر و تصادفیم

استوای بود و نبود

به روزگار طوفان موج و نور و رنگ در اشکال گرفتار آمده

مستطیل های جادو

مربعهای جادو

...

من در همین پنجره معصومیت ادم را گریه کردم

دیوانگی های دیگران را دیوانه شدم

در همین پنجره گله به چراغ برده ام

پادشاهی کرده ام با سر تراشیده و قدرت اداره دو زن

سر شانه نکردم که عیال وار بودم و فقیر

زلف به چپ و راست خواباندم تا دل ببرم از دختر عمویم

از دیوار راست بالا رفتم

به معجزه ی کودکی با قورباغه ای در جیبم

حراج کردم یکجا همه ی رازهایم را

دلقک شدم با دماغ پینوکیو و بته ی گونی به جای موهایم

آری ... دلم ! ، گلم ! حرمت نگه دار

کاین اشکها خون بهای عمر رفته من است

سرگذشت کسی که هیچ کس نبود

و همیشه گریه میکرد

بی مجال اندیشه به بغضهایش

تا کی مرا گریه کند ؟

تا کی ؟

و به کدام مرام بمیرد .

آری ... دلم ! ، گلم !

ورق بزن مرا

و به افتاب فردا بیاندیش که برای تو طلوع میکند

با سلام و عطر آویشن


تاسه

در گهواره از گريه تاسه مي رود

کودک کر و لالي که منم

هراسان از حقايقي که چون باريکه اي از نور

از سطح پهن پيشانيم مي گذرد

خواهران و برادران

نعمت اندوه و رنج را شکر گذار باشيد

هميشه فاصله تان را با خوشبختي حفظ کنيد

پنج يا شش ماه

خوشبختي جز رضايت نيست

به آشيانه با دست پر بر مي گردد پرستوي مادر

گمشده در قنديل هاي ايوان خانه اي که سالهاست

از ياد رفته است

خوشا به حالتان که مي توانيد گريه کنيد بخنديد

همين است

براي زندگي بيهوده دنبال معناي ديگري نگرديد

براي حفظ رضايت

نعمت انتظار و تلاش را شکرگزار باشيد

پرستوهاي مادر قادر به شکارش بچه هاشان نيستند...

 


جغد

كيست ؟

كجاست ؟

اي آسمان بزرگ

در زير بال ها خسته ام

چقدر كوچك بودي تو

 


خاكستر

به من بگوييد

فرزانه گان رنگ بوم و قلم

چگونه

خورشيدي را تصوير مي كنيد

كه ترسيمش

سراسر خاك را خاكستر نمي كند ؟

 


غريب

مادربزرگ

گم كرده ام در هياهوي شهر

آن نظر بند سبز را

كه در كودكي بسته بودي به بازوي من

در اوين حمله ناگهاني تاتار عشق

خمره دلم

بر ايوان سنگ و سنگ شكست

دستم به دست دوست ماند

پايم به پاي راه رفت

من چشم خورده ام

من چشم خورده ام

من تكه تكه از دست رفته ام

 


خاطرات

ما چيستيم ؟!

جز ملکلولهاي فعال ذهن زمين ،

که خاطرات کهکشان هارا

مغشوش ميکند !

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سینما در ماشین با ایرانتیک در تاریخ 1399/03/13 و 0:06 دقیقه ارسال شده است

سینما در ماشین
https://www.irantic.com/car-cinema
من بابت سایت خوبتون ممنون هستم. ایرانتیک جدیدا ویژگی جدیدی آورده که توسط آن میتونیم با ماشین بریم داخل سینما و فیلم سینمایی رو از داخل ماشین ببینیم. اینجوری هم راحت تریم هم بهداشتیه هم خوراکی میتونیم سینما ببریم با خودمون.سینما ماشین بهترین کاری که کرده اینه که صدای سینما هم دست خودمون هست و میتونیم از رادیو ماشین صدای سینما رو پلی کنیم.
شهرهای تهران و کرج و قم و شیراز و مشهد و اصفهان و احتمالا تبریز هم سینما ماشین رو دارن میارن. کلا خیلی حال میده این سینما در ماشین .
پیشنهاد میکنم ی بار امتحانش کنید...
سایت ایران تیک یک سایت هست که با ادرس irantic.com در دسترس هست و بلیت سینما و بلیط کنسرت و بلیط تئاتر رو میتونید ازش تهیه کنید. قیمت بلیط ها با تخفیف ویژه هستند.

این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 26
  • بازدید کلی : 548